سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
 
جستجو
پیوندها










































































































































































طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 183785

مصر در ایران عنوانی برای یک سفر اعجاب انگیز من به یک کویر بکر و متفکراست  کویری به نام مصر که در نزدیکی روستای فرحزاد در سه کیلومتری روستای مصر و در نزدیکی جندق واقع است

اینجا تنها چیزی که احساس می کنی لغزش شن های گرم و سرد روی پاهات است   اینجا مرکز سکوت و آرامش است اینجا فقط خودتی و خدا 

در این روستا چند محل دیدنی بسیار دیدنی زیبا وجود دارد که یکی به تخت عباسی معروف است که نامش بر می گردد به محلی که شاه عباس صفوی در آن جا استراحت می کند

یک دریاچه ی نمک دارد که از جان انسان و ماشین و شتر و هرچیزی را در خود می کشد

یک نیزار هم و جود دارد که به علت یک سیل آب و تشکیل رودی جاری در قلب این بیابان به وجود آمده و البته از همه زیباتر  تخت عروس که به علت زیبایی خیره کننده اش  و صحنه ای که از چندین و چند صخره ی شن می سازد به این نام معروف است این صخره های شنی  نوک تیزی دارند که مرزی بین دو قسمت صخره که در معرض نور خورشید است و قسمتی که تا بعد از ظهر مقابل خورشید قرار نمی گیرد  ایجاد کرده وبه اندازه ای تفاوتش قابل احساس است که  طرفی شن ها سرد و طرف دیگر گرم است

جالب است بگویم  در این فصل شما می توانید شبنم های یخ زده را روی شن ها ببینید  و  سرمای سوزناک شب این موضوع را تصدیق می کند و اما مهم تر از همه طلوع زیبای خورشید در صبح که با حرکت گله ی هشتاد نفری شتر همراه است

در اینجا شما فقط خودتانید و خدا سکوت ترسناک و البته مهمانی حیوانات هرچند جدید و جالب اما ترسناک و البته صحنه های فراموش نشدنی که در عمرتان دیده اید

پیشنهاد می کنم حتما در این فصل برید و این روستا را ببینید

عکس هایی را هم که در ادامه ی مطلب گذاشتم ببینید

 ادامه مطلب...


موضوع مطلب :

ارسال شده در: شنبه 90 آذر 19 :: 7:15 عصر :: توسط :

ده روز خدا زود گذشت ما از هیچ یک از ثانیه هایش به درستی استفاده نکردیم

مثل برق آسمان اومد و رفت خودش زودتر از صداش

تازه فهمیدم تو این روزا چه اتفاقایی افتاده که تموم شد

نفهمیدم کی عاشورا اومد و رفت

اصلا گریه هم نکردم

نمی دونم این خدا فکر نمی کنه ما هم دل داریم

خیلی مطلب نوشتم ولی خیلی هم ننوشتم

همش به این فکرم

روز ها می گذرند و سال بعد دوباره می نویسم

اما شاید فراموش کرده باشم که سال گذشته پشیمان شدم

حسین خیلی بزرگوارانه تر از این به یاد داشت رسالتش را

اما

ما فراموش کردیم انسانیم و آمده ایم

تا انسان دیگری را انسان کنیم

در حالی که هنوز حیوانیم

اما

باز خدا را شکر که زمان هنوز به ما فرصت می دهد

کاش روزی همه پشت اماممان در برابر ظلم باستیم

یا بهتر است بگویم دیگر ظلمی نباشد




موضوع مطلب : دست نوشته
ارسال شده در: چهارشنبه 90 آذر 16 :: 3:18 عصر :: توسط :

باز باران

 

از: فاطمه فخری

 

باز بارن باترانه
می خورد بربام خانه
یادم آمدکربلا را
دشت پرشور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ ونیزه هارا
باصداهای کودکانه
وندرین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دلشکسته
پای خسته...
باز باران
قطره قطره
می چکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب
به آرامی شود گل...




 




موضوع مطلب :
ارسال شده در: سه شنبه 90 آذر 15 :: 11:24 عصر :: توسط :

غم انگیز یا شاید غم انگیز ناک

اما اگر پسر پیامبر نبو د  شاید به فکرش نبودیم

ولی چون پسر پیامبر است برایش خوشحالیم

چون شهدادت آرزویش بود و تما کردن رسالتش هدفش

اما خیلی عظیم تر از تصور ما بود

خدا خیلی خیلی دوستش داشت

و او را برای خودش می خواست

ولی باز هم او را خیلی زود پیش خودش برد

کاش هنوز از فیضش بهره می بردیم

ولی حالا

باید آرزو کنیم هرچه زودتر فرزندی از خاندانش برای نجات ما باید

بیایید آرزو کنیم




موضوع مطلب :
ارسال شده در: سه شنبه 90 آذر 15 :: 11:23 صبح :: توسط :

عاشورا یعنی ده

اما روز یکی هاست

روز شهادت اولین مرد

روز پایان اولین بدترین ناعادلانه ترین جنگ

روز یکی شدن بدی با بدی

روز یکی ها

روز ی که یک روز بعدش روز ناراحت کننده ترین هاست 

ده اما یک

عاشورا را یک به یک به تمام یکی یکی شیعه ها تسلیت می گویم

تورو خدا ما را هم در آخر دعا کنید




موضوع مطلب :
ارسال شده در: سه شنبه 90 آذر 15 :: 11:13 صبح :: توسط :
<   1   2   3   4   5   >