مانده بودي اگر نازنينم
زندگي رنگ و بوي دگر داشت
اين شب سرد و غمگين غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت
هستي ام را به آتش کشيدي
سوختم من نديدي نديدي
مرگ دل آرزويت اگر بود
مانده بود اگر مي شنيدي
با تو دريا پر از ديدني بود
شب ستاره گلي چيدني بود
خاک تن شسته در باران
در کنار تو بوسيدني بود
بعد تو خشم دريا و ساحل
بعد تو پاي من مانده در گل
مانده بودي موج دريا
تا ابد هم پر از ديدني بود
با تو و عشق تو زنده بودم
بعد تو من خودم هم نبودم
بهترين شعر هستي را
مانده بودي با تو مي سرودم